درود!
در این مقاله قصد معرفی و توضیح دادن درباره عصر طلایی ژانر علمی تخیلی رو دارم....
ببینید توی هر نوع ادبیاتی در یک بازه زمانی خاص اون نوع ادبیات بسیار پیشرفت میکنه و نویسنده ها و مطبوعاتی رو به خودش میبینه که باعث میشن اون نوع ادبیات یا همان ژانر خودمان بسیار بین مردم دیده بشه و کلا یک برتری پیدا میکنه نسبت به بقیه ژانر ها.... این بازه زمانی رو به اصطلاح میگن *عصر طلایی* (حالا چه نوشته چه نانوشته) قبل از اینکه شروع کنم و بحث رو تخصصی کنم بگم که عصر طلایی در کمیک بوک ها هم دیده میشه(البته کمیک بوک ها یک سری عصر مندراوردی هم دارن مثل عصر نقره ای و برنزی و این جور حرفا....) و چون بازه زمانی بین عصر نقره ای تا برنزی با عصر طلایی اول علمی تخیلی تداخل داره خیلی ها اونارو با هم اشتباه میگیرن یا یکی میدونن! بگم که اینطوری نیست! درسته که کمیک بوک ها از دل علمی تخیلی بیرون اومدن ولی اینکه خیلی ها به کمیک بوک ها میگن علمی تخیلی غلطه!.... کمیک بوک ها به قول معروف آش شله قلمکارن و هر نوع ژانری که بخواین از رمانتیک و وسترن تا علمی تخیلی و فانتزی توش پیدا میکنین..... خب بریم سراغ بحث خودمون....
اولین عصر طلایی معمولا به یک بازه زمانی بین دوران پالپ(بعدا کوتاه دربارش پست میزارم) که سال های 1920 تا 1930 رو شامل میشد و دوران موج نو علمی تخیلی یعنی سال های 1960 تا 1970 رو شامل میشه دقیق تر بگم از جولای 1939 (البته بعضی ها میگن که عصر طلایی علمی تخیلی از سال 1938 و با شروع شدن عصر طلایی ژانر *مایستری موردور* یا قتل های مرموز که همون کارگاهی و معمایی میشه شروع شده که البته این حرف زیاد درست نیست و از همون جولای 1939 شروع شده) تا سال 1946 که علمی تخیلی به سوی دیگری هدایت شد....
1- از عصر طلایی هوگو گرنسبک تا عصر طلایی جان کمپبل....
1-عصر طلایی هوگو گرنسبک آپریل 1926...
اگر بخوام درباره *هوگو گرنسبک* صحبت کنم به اندازه یه پست کامله ولی بدونید هوگو گرنسبک کسی بود که اولین مجله علمی تخیلی رو منتشر کرد و جایزه هوگو برای بزرگ داشت اون اهدا میشه.... وقتی هوگو گرنسبک *امیزینگ استوریز*(داستان های شگفت انگیز) رو منتشر کرد بسیاری از نویسندگانی مانند *اچ جی ولز* و *ادگارد رایس براز* که برای مجله کاملا علمی اش قلم میزدند وارد امیزینگ و دنیای علمی تخیلی شدن و کم کم علم رو با تخیل قاطی کردن و چیزی بسیار جالب و شیرین به اسم علمی تخیلی به وجود آوردن که البته هوگو اول اون رو با نام *علم تخیلی* به مردم معرفی کرد.....
اولین شماره ی امیزینگ استوریز آپریل 1926
شماره ای از امیزینگ استوریز که در آن داستان معروف
*اچ.جی.ولز* یعنی *جنگ دنیاها* به چاپ رسید....
بعد از اون گرنسبک مجله های به درد نخوری مانند *جانگل استوریز*(داستان های جنگل) و مجله های داستانی آمیخته با رابطه جنسی و وسترن و این جور چیز ها رو کنار گذاشت و بازار رو با مجله های علمی تخیلی اش قبضه کرد مجله هایی که اون موقع توانست نظر اکثر مردم رو جلب کنه و اونارو نه تنها با علمی تخیلی بلکه با مطالعه کردن هم آشنا کنه یعنی کاری کرد که مردم فقط برای عکس زن لختی که روی مجله بود اون رو نخرن... مجله های جدیدی رو به بازار تزریق کرد مانند *ساینس استوریز* (داستان های علمی) *واندر استوریز* (داستان های شگفت آور) *ایر استوریز* (داستان های هوایی) و غیره.... که سردبیری تمام آنها به اهده هوگو گرنسبک بود..... به نظر من اولین عصر طلایی متعلق بود به هوگو گرنسبک و مجله های قدیمی اش که *علم تخیلی* را به وجود آوردند و ما وجه علمی تخیلی زندگیمان را مدیون او هستیم.....
هوگو گرنسبک درحال آزمایش اختراع خود.....
2-عصر طلایی جان کمپبل جولای 1939....
اولین عصر طلایی علمی تخیلی در آپریل 1926 شروع شد و در مارس 1938 با روی کار آمدن *جان د کمپبل* و قبضه کردن بازار توسط مجله اش *استاوندینگ استوریز* که نام آن را به *استاوندینگ ساینس فیکشن* تغییر داده تمام شد.... کمپبل سریعا مجله را از آن حالت بچه گانه و کمیک گونه بیرون کشید و تمام داستان های نویسنده های تازه کار و آماتور را که از قبل برای مجله قلم میزدند را رد و شروع به جمع آوری گروهی از نویسندگان کرد تا آنها را زیر پرچم استاوندینگ حمایت کند.... کمپبل داستان های واقع گرایانه و علمی تخیلی سخت را بیشتر میپسندید و اکشن مجله اش فقط مربوط بود به سبک *اپرای فضایی* بعضی از نویسندگانش که آن هم نباید از حدی فراتر میرفت و مجله را تبدیل میکرد به یکی از آن مجلات پالپی که بیست سی سال پیش توسط گرنسبک تاسیس شده بودند و از علم سخن کم تری به میان می آمد.... یکی از دلایل موفق بودن کمپبل هم پایبند نبودن به قانون نانوشته مجلات علمی تخیلی بود که میگفتند "هرچه اکشن بیشتر جذاب تر..." بالاخره آنها در زمانی به وجود آمدند که تمام مردم و همینطور نویسنده ها هم توجهشان به سمت داستان های وسترن و غرب وحشی جذب شده بود اکشن میپسندیدند یعنی"نویسندگان خوششان می آمد تا درباره دوئل بر روی کره ماه بنویسند تا جست و جو برای یک منبع انرژی بی پایان..." ولی معیار های کمپبل فرق میکرد و داستان هایی نظیر جنگ با عنکبوت های غولپیکر مریخ را مبتذل و از رده خارج شده میدانست و دنبال داستان هایی مانند بنیاد آسیموف میگشت تا مجله را به سطح عالی برساند.... در زمانی که او داشت با این طرز فکر مجله را جلو میبرد.. مجله هایی که گرنسبک تاسیس کرده بود همگی روبه افول بودند... سردبیرها هنوز به شعار "هرچه اکشن و تخیل بیشتر جذاب تر" پایبند بودند ولی دیگر جواب نمیداد! کمپبل روی دست گرنسبک زده بود!... کسی که تا چندی پیش برای مجله های او قلم میزد! کمپبل استعدادهایی مانند *رابرت هاینلاین* و *آیزاک آسیموف* (که هر دو از غول های علمی تخیلی هستند) و *ای ایی ون ووت* و دیگران را کشف و پرورش داد حالا او داستان هایی را دریافت میکند که میشود به آنها گفت علمی تخیلی مدرن!... حالا نوبت به آغاز عصر طلایی دوم میرسد!... روز موعد فرا میرسد جولای سال 1939 صبح زود شماره جدید استاوندینگ روی پیشخوان روزنامه فروشی ها قرار میگیرد! شماره ای که جلد آن را داستانی خلاقانه و زیبا نوشته *ای ایی ون ووت* تسخیر کرده یعنی داستان *نابودگر سیاه* داستانی که نقطه آغازی است برای هفت سال عصر طلایی علمی تخیلی که نویسندگانی را پرورانید که توانستند طی این هفت سال رمان ها و داستان کوتاه هایی را بنویسند که بهترین دوران شوند! از جمله داستان کوتاه *شبانگاه* اثر آیزاک آسیموف که لقب بهترین داستان کوتاه تمام ادوار را از آن خود کرد....(بعدا برای دانلود قرار میگیرد) البته در شماره جولای استاوندینگ تنها نابودگر سیاه ون ووت نبود که میدرخشید بلکه داستانی خلاقانه تر از آسیموف نیز در آن شماره به چاپ رسید به نام *معیارها*(برای دانلود قرار میگیرد)که باعث به وجد آمدن طرفداران شد!....
جلد استاوندینگ شماره ی جولای سال 1939
2-پایانی بر عصر طلایی....
تاریخ گذاری پایان عصر طلایی از شروع آن دشوارتر است.... ولی در سال 1945 پایه های عصر طلایی و مجلات علمی تخیلی سست شده و دلیل اصلی آن جنگ بدخیم جهانی بود.... کمبود کاغذ و مهاجرت نویسندگان و سردبیران و خوانندگان از ترس جنگ راه بسیاری از مجلات را سد کرده بود.... فقط برخی از مجلات قوی توانسته بودند دوام بیاورند و دلیل اصلی آن ندادن سهمیه کاغذ به مجلات کوچک تر و ناآشنا بود.... تا بالاخره در سال 1946 بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به دست آمریکا بر دنیای علمی تخیلی تاثیر فراوان گذاشت.... مجلات دوباره به حال اولیه بازگشتند و چندتایی مجله خوب پا به عرصه گذاشتند.... استاوندینگ خود را حفظ کرده بود ولی کم کم تغییراتی ایجاد میشد رابرت هاینلاین توانست مرز فروش انحصاری به مجلات تخصصی علمی تخیلی را بشکند و یکی از داستان های خود را به *ستردی ایونینگ پست* (مجله شنبه شب) بفروشد (شنبه شب یکی از با نفوذترین و بهترن مجله های چاپ داستان کوتاه و رمانه بین مردم....) اینکه یکی از نویسندگان علمی تخیلی توانسته انحصار فروش و چاپ داستان به مجله های علمی تخیلی را بشکند و وارد دنیای مطبوعات بسیار معروفی مثل شنبه شب شود هم افتخار بود چون باعث میشد علمی تخیلی بین سطوح مختلف جامعه تزریق شود هم یک جورهایی ترسناک بود ترسناک به این دلیل که ممکن بود نویسندگان علمی تخیلی جوان و آماتور به سمت فروش آثار خود به مطبوعات معروف و غیر علمی تخیلی بروند! و این یعنی تمام شدن کار تمامی مجلات علمی تخیلی یا حداقل بیشتر آنها این زیاد چیز ترسناکی نیست بلکه سنت شکنیه چهل پنچاه ساله ترسناک است!.......
این اتفاق هم افتاد ولی خب خیلی ها شکست خوردند و دوباره به سمت مجلات علمی تخیلی برگشتند البته پشت بند این اتفاق شرکت های بزرگ و بنگاه های نشریه به جای چاپ مجلات تصمیم به چاپ رمان نویسنده ها کردند و خب پولی که نویسنده دریافت میکرد بسیار بیشتر از پولی بود که برای چاپ همان رمان در مجلات دریافت میکرد..... . پس خیلی ها به کلی بند و بستشان را که در مجلات پهن کرده بودند جمع کردند و آن ها را در بنگاه های نشریه باز کردند! کتاب های مختلف علمی تخیلی که تعدادشان زیاد بود به زیر چاپ رفتند و بازار را به کلی در دست گرفتند! البته با اینکه خیلی ها پایان عصر طلایی را 1946 میدانند بلکه خیلی ها هم معتقدند در سال 1960 پایان یافت... چگونه؟ در سال 1950 در کنار استاوندینگ زخمی و قدیمی که حالا کتاب ها جایش را گرفته اند مجله ای نوپا ظهور میکند به نام *گلکسی ساینس فیکشن* (کهکشان علمی تخیلی) که رقیبی سرسخت برای استاوندینگ حساب میشود!... آیزاک آسیموف.کلیفورد سیماک.رابرت هاینلاین.لستر دل ری.ال اسپیریگ دی کمپ و بیشتر نویسندگان عصر طلایی شروع میکنند به چاپ داستان کوتاه در گلکسی و نام آن را بالا میبرند!... آسیموف علمی مینویسد و هاینلاین سیاسی و اجتماعی مردم دیگر به سمت موج نوعی از علمی تخیلی سوق پیدا کرده اند! آنها داستان های گلکسی و *د مگزین اف فنتسی اند ساینس فیکشن*(مجله علمی تخیلی و فانتزی) *ایف*(مجله اگر) را میپسندند حالا دوران پادشاهی افسانه ای کمپبل که زمانی هرچه داستان علمی تخیلی بود نویسندگان او مینگاشتند و بازار در دست استاوندینگ ساینس فیکشن بود تمام شده است! همانطور که در پایان عصر طلایی اول انحصار علمی تخیلی از دست هوگو گرنسبک درآمد!... حالا دیگر علمی تخیلی در دست *اچ.ال گولد* سردبیر گلکسی است!.... در سال 1960 طاقت استاوندینگ طاق شد و نام آن به *آنالوگ ساینس فیکشن اند فکت* (علمی تخیلی و واقعیت آنالوگ) تغییر یافت! و رسما عصر طلایی پایان یافت!....
اولین شماره مجله گلکسی ساینس فیکشن نوامبر 1950 اچ.ال.گولد نویسنده و سردبیر گلکسی
3-آیا عصر طلایی یک دروغ بوده؟
به عنوان آخرین سخن میخوام اظهارات یکی از نویسندگان برجسته علمی تخیلی یعنی رابرت سیلوربرگ(کسی که بهترین داستان کوتاه جهان را تبدیل به کتاب کرد) در رابطه با عصر طلایی باز گو کنم
رابرت سیلوربرگ در مقاله ای که در سال 2010 مینوشت اظهار داشت که عصر طلایی واقعی برای ژانر علمی تخیلی در ده پنجاه شروع شد و عصر طلایی ده چهل یک نوع طلوع دروغین برای علمی تخیلی بود زیرا اساسا هیچ کتابی برای ژانر علمی تخیلی چاپ نشده بود و مخاطبین فقط از چندتا از مطبوعات کوچک و مطابق با علاقه خود پشتیبانی میکردند در ده پنجاه طغیان تماشایی کتاب ها و رمان ها باعث به رسمیت شناختن علمی تخیلی بین تمام مردم شد و از تمام دستاوردهای عصر طلایی جان کمپبل فراتر رفت!.....
البته منم تا حدودی با این حرف موافقم چون هم به عصر طلایی کمپبل اعتقاد دارم (به نظرم صرفا چاپ کتاب به رسمیت شناختن یک ژانر نیست) و هم به این حرف سیلوربرگ که ده پنجاه طغیان کتاب ها و رمان ها بوده!... و به نظرم ده پنجاه تا هفتاد رو که کاملا دیگه تلوزیون جای این جور چیز ها رو گرفت میشود به عنوان عصر طلایی سوم شناخت!.....